English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
juvenile court U دادگاه نوجوانان
juvenile court U دادگاه اطفال
court-martial U دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled U دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling U دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martials U دردیوان حرب محاکمه کردن
out of court U داد باخته
out of court U محکوم علیه
court of inquiry U کمیسیون تحقیق
court of inquiry U دادگاه تفتیش
court of inquiry U بازپرسی
court of appeal U دادگاه استان
court of appeal U محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal U دادگاه استیناف
court of appeal U دادگاه پژوهش
court of appeal U دادگاه عالی محکمه استیناف
ad court U زمین سرویس سمت چپ تنیس
appeal to the supreme court U فرجام خواستن
assize court U محاکم سیار جنایی
assize court U دادگاه جنایی
base court U حیاط بیرونی یاعقبی
change court U تعویض زمین
chief clerk of the court U مدیر دفتر دادگاه
master of the court U مدیر دفتر دادگاه
circuit court U دادگاه منطقهای
circuit court U دادگاه استیناف
clerk of the court U کاتب
commercial court U دادگاههای صنفی
contempt og court U اهانت به دادگاه
country court U دادگاه بخش
court U بارگاه
court U حیاط
court U دربار
court U دادگاه افهار عشق
court U خواستگاری
court U دادگاه
court U عشق بازی کردن
court U زمین ورزشهای محوطهای
court U محکمه
court card U صورت :شاه
court card U بی بی
court card U سرباز
court games U بازیهای محوطهای
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court martial U دادگاه نظامی
court martial U در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial order U رای دادگاه نظامی
court martiall U دادگاه نظامی
court martiall U شورای نظامی
court material U دادگاه نظامی
court of a U محکمه استیناف
court of appeals U دادگاه استیناف
court of first instance U دادگاه شهرستان
court of first instance U محکمه بدایت
court of first instance U دادگاه بدوی
court of grievances U دادگاه مظالم
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
court of justice U دادگاه
court of minor offence U محکمه خلاف
court of petty offences U دادگاه لغزش
court of petty offences U محکمه خلاف
court of province U دادگاه استان
court of record U دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of review U دادگاه تجدید نظر
court order U قرار صادره از دادگاه
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court procedure U محاکمه
court session U جلسه دادگاه
court tennis U تنیس داخل سالن
court yard U حیاط
criminal court U محکمه جنائی
criminal court U عشق بازی کردن
criminal court U راز و نیاز کردن
criminal court U دادگاه جنایی
cross court U بسمت مخالف زمین در قطر
deuce court U زمین سرویس سمت راست تنیس
disciplinary court U محمکه انتظامی
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
district court U دادگاه بخش
district court U صلحیه
drumhead court martial U محاکمه صحرایی
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
front court U نیمهای که به ان حمله میشود
front court U محوطه جلو خط سرویس اسکواش
general court martial U دادگاه عالی نظامی
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
half court U زمین سرویس
half court U قسمت سرویس زمین تنیس
high court of U دیوانعالی تمیز
high court of U دیوانعالی کشور
high court of cassation U دیوان عالی کشور
high court of cassation U دیوان عالی تمیز
hight court of cassetion U دیوان عالی تمیز
hight court of cassetion U دیوان عالی کشور
hight disciplinary court of judges U دادگاه عالی انتظامی قضات
home court advantage U امتیاز بازی در خانه
inns of court U کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
international court U دادگاه بین المللی
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
Other Matches
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] U این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
right court U زمین سرویس سمت راست
to appear before the court U در دادگاه ظاهر شدن
the court above U محکمه بالاتر
to take somebody to court U کسی را محاکمه کردن
religious court U محکمه شرع
rear court U انتهای زمین
provost court U دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
supreme court U دیوان عالی کشور
to put out of court U شایسته مطرح کردن ندانستن
to pay court U عرض بندی کردن
to court favour U توجه و التفات کسی را طلب کردن
the superme court U دیوانعالی کشور
tennis court U 07/32 در59/01 متر
tennis court U زمین تنیس
supreme court U دیوان تمیز
superior court U دادگاه تمیز
superior court U دادگاه عالی
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court U دادگاه بدوی
squash court U زمین بازی اسکواش
service court U محل فرود سرویس اسکواش
service court U محل فرود سرویس
to put out of court U از دستور خارج کردن
provost court U دادگاه پادگانی
probate court U محکمه امور حسبی
out door court U زمین هوای ازاد
open court U دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
open court U محکمه عمومی
municipal court U دادگاه داخلی
motor court U متل
moot court U دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
military court U دادگاه نظامی
mid court U وسط زمین
martial court U دادگاه نظامی
peace court U دادگاه بخش
peace court U صلحیه
playing court U زمین بازی
probate court U دادگاه وصایا و ارث
police court U محکمه خلاف
municipal court U دادگاه شهرداری
prize court U شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
president of the court U رئیس دادگاه
practice court U دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
police court U دادگاه خلاف
police court U کلانتری
police court U ضابطین شهربانی
magistrates court U دادگاه جنحه
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
base-court U حیات بیرونی
ante-court U [اولین صحن در خانه های بزرگ]
to bring somebody before the court [s] U کسی را دادگاه بردن
to have recourse to a court U به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to apply to a court U به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
contempt of court U اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court U توهین به دادگاه [جرم جنایی]
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
court division U بخش دادگاه
court division U دادگاه
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
to settle out of court U به توافق رسیدن خارج از دادگاه
kangaroo court U دادگاه غیرقانونی
kangaroo court U دادگاه پوشالی
court shoes U رجوع شود به pump
court shoe U رجوع شود به pump
volleyball court U 9 در 81 متر
volleyball court U زمین والیبال
trial court U دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court U محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
kangaroo court U دادگاه مندرآوردی
law court U دادگاه قضایی
centre court U حیاطمیانی
out of court settlement U توافق بدون محکمه [حقوق]
kangaroo court <idiom> U
hold court <idiom> U همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court U دادگاهویژهجرائممهم
crown court U دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law U دادگاه
right service court U داورسرویسراست
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
court referee U داورزمینبازیسرپوشیده
traffic court U دادگاه عبور و مرور
lower court U محکمه تالی
judicial court U محاکم عدلیه
odd court U زمین سرویس سمت چپ
left court U زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court U دادگاه محلی
kangoroo court U دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
jurisdiction of the court U صلاحیت دادگاه
judicial court U دادگاههای دادگستری
civil court division U بخش دادگاه مدنی
doubles service court U مکانسرویسدوبله
to give evidence before the court U در دادگاه گواهی دادن
criminal court division U بخش دادگاه جنایی
justice of supreme court U مستشار دیوان عالی کشور
respondent in court of cassation U فرجام خوانده
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
petition to court of first instance U عرضحال بدوی
petition to court of appeal U عرضحال استینافی
investigation in the supreme court U رسیدگی فرجامی
one who appeals to the supreme court U فرجام خواه
small claims court U دادگاه دعاوی کوچک
team handball court U زمین بازی هند بال
team handball court U مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
to apply to the court of arbitration U به دادگاه حکمیت رجوع کردن [حقوق]
to seek redress in court U به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
We mark out the tennis court. U زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
singles service court U سرویستکیزمین
left service court U داورسرویسچپ
international singles court U زمینبازیانفرادیبینالمللی
the court penalized his act U دادگاه عمل او را جزایی تلقی کرد
ping pong court U محوطه بازی پینگ پنگ
united court of customs U appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
to bring the matter before a court [the judge] U دعوایی را در حضور قاضی آوردن
court-appointed defending counsel U وکیل تسخیری
permanent court of international arbitra U دیوان دایمی داوری بین المللی
court-appointed attorney for the defense [American E] U وکیل تسخیری
The court condemned the murderer to life imprisonment . U دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com